Nobody Knows

Everything is changed

Nobody Knows

Everything is changed

سلام ای مهربانتر از نسیم ای بهترین همدرد

ای که یادت خوانی از عشق و غزل در سینه ام گسترد



اگر جویای احوال منی با گریه باید گفت:

ملالی نیست غیر از دوریت در این هوای سرد



همیشه از خود می پرسم از وقتی که تو رفتی

چگونه می شود با انتظار دیدنت سر کرد؟



بخوان از بارش یکریز چشمانم که بعد از تو

چه ها این روزگار زخم خورده بر سرم اورد



همیشه شاد و خندان باشی, اما کاش می دیدی

چگونه با خود می کشم دلی خسته سری پر درد



خداحافظ ! ولیکن اخرین حرف دلم این است

که خواهش می کنم یک بار دیگر پیش من برگرد