Nobody Knows

Everything is changed

Nobody Knows

Everything is changed

دیشب رفته بودیم یه جایی
چه جای باصفایی
خونه ممد فضایی
تا بزنیم قضایی
ببببببببببببه ممل جون کجایی
سلام قربونت . آقایی
خلاصه
بابا همش کلاسه
این آسه و اون پاسه
از اهرام ثلاثه
تا ماجرا تراسه
(ما جرای کلاسه تا رفتن تو تراسه با یارو آس و پاسه فعلا شده خلاصه)
این قاشق و این کاسه
کار طرف خلاسه
خلاصه ملا پرید تو کاسه!
ممل جون بابا خودت از مایی
سر بزن بازم به مایی
اوستایی آقایی
بالایی بابا رو سر مایی
اختیار داری آقایی
فعلا بای بایی
همین جوری توراهی
تو خود هال و هوایی
دیدم قوه قضایی
گرفته یه زوج زیبایی
آخی! مثل دوتا کفتر چایی
( آقا اهل کجایییییییی! خانوم چرا اینجایییییی! چرا باهم دوتایییییییییی! و...........)
تازه زده بودم تو خط جدایی از دختر همسایه بالایی
تو دل کشیدم آهی
گفتم خدا کجایی کی مییایی؟
گزشتم از صحنه جدایی
توسط قوه قضایی
داشتم میرفتم تنهایی
واسه خودم دنییایی
یهو شنیدم صدایی
از توی یک سیاهی:
بابا بابا بابایی! کجایی؟!
دویدم تو سیاهی
دیدم دختر تنهایی
بدون سرپناهی
اون طرف سیاهی
یه بچه ی کلاهی
با چاقوی سیاهی
گیر داده بش تنهایی
رفتم جلو تنهایی
گفتم داداش کجایی؟
اهل کودوم ورایی ؟
(بابا عجب صدایی!!! این منم تنهایی؟؟؟؟؟!! بابا عجب اعتماد یه نفس بالایی!)
یهو پسر کلایی
فرار کرد چار پایی
کشیدم یه آهی !
گقتم بابا کجایی؟
خودت بودی تنهایی؟
عجب حماقت بالایی!
رفتم پیش سیاهی
همون که می گفت بابایی
(گفتم سلام سیاهی نگی پارسی کولایی)
گفتم خانوم کجایی؟
آسیب رسوند به جایی؟
گفت نه آقایی!
ممنون از این رهایی
پسر چقدر شجایی
اهل کودوم ورایی؟
گفتم تشکر نداره جایی
شما آبجی مایی
یهو زدم نگاهی
میخکوب شدم جفت پایی
بابا عجب خدایی
یه خلقت طلایی
عجب تیکه ماهی
تو این جو و فضایی
با خلقت طلایی
شنیدم من صدایی
الو آقا کجایی؟
یهو شدم یه پایی
بله خانوم با مایی؟
ادامه در هفته آینده...................................
به ما نظر نداشته باش ولی نظر بده
(این یکی رو خودم نوشم)

 

خسته ام،دلگیر،شاید از خودم، شاید از خدا، آلوده ام، به زندگی، به خواب.

سرد است، گویی شوفاژها هم،

آنها نیز خسته اند،شاید آنها هم آلوده به خواب،

شب از نیمه گذشته، صدای موسیقی در خانه پیچیده، به گمانم گلپاست،موسیقی مورد علافه پدر،

در اتاقش خلوت کرده،

صدای جلو و عقب رفتن صندلیش با ریتم موسیقی همامنگ است،

به چه فکر می کند؟ شاید دیروز، امروز، حتی فردا

به جوانیش، کارهایی که کرده و اکنون نمی تواند،

به حال، کارهایی که اکنون می تواند و فردا نه،

به فردا، زمانی که نه دیروزی هست و نه حال ، حتی فردا،...........

فعلا وقت ندارم بقیه متن رو تایپ کنم......

As years are passing by, silence becomes your friend
You see the world in a different way
Don't be afraid of getting old, life's still full of joy
And the beauty of the past is rejoicing your mind

When days are getting short and winter comes along
Your life slows down and down
Like a river's getting wide, the words have lost their force
You remember your morning flow into the endless sea

When days are getting short and winter comes along
Your life slows down and down
Like a river's getting wide, the words have lost their force
You remember your morning flow into the endless sea

Life's like a river in the morning
Life's like a sea without end
Life's like a river in the morning, yeah
Life's like a sea without end

Life's like a river in the morning
Life's like a sea without end
Life's like a river in the morning
Life's like a sea without end
SCORPIONS


Yeah, count to five
And I will start my car for a ride
Yeah, a hundred miles
And there will be a speed satisfies

Yeah, this is my life
Behind my driving wheel world seems fine
Yeah, action time
One only cannot change with the style

Yeah, this is my life
Behind my driving wheel world seems fine
Yeah, action time
One only cannot change with the style

Yeah, it's a good time
So alone, really mine, yeah
Yeah, but I don't mind
God, that's me and my life

Yeah, yeah
Yeah, yeah
Go go go go

...Go go go go